هرشب تو را در خانه،نَه

در قلب،مهمان می کنم.

مهرتو راشب فاش، اما صبح پنهان می کنم.

غمباد عشقت سالها

بیمار کرده بی هوا.

غمباد را در سینه ام

صدسال زندان می کنم.

خورشید شاهد می شود

دربیست و یکسالی که رفت،

دستم به سویش رفته و،

لب را دعا خوان می کنم.

د.

 

موضوعات: موضوع
[چهارشنبه 1398-05-09] [ 01:46:00 ب.ظ ]