عرق تُنگ بلورین تنت مستم کرد

عطر آهویی ناف ختَنت مستم کرد

دیگران از عرق و می به فلاکت افتند

من بیچاره رواق بدنت مستم کرد

سرِ انگشتی عسل گاه کند زنده مرا

عسل ناب دوچشم خفنت مستم کرد

عرب از حب رطب گوید و من از خرما

رنگ خرمایی موی فشنت مستم کرد

مست می گردم و خواهم شداز این پس مستم

دور هم باشی وگویم سخنت مستم کرد

موضوعات: موضوع
[شنبه 1398-01-10] [ 06:01:00 ب.ظ ]