به خدا صبر ندارم توچه صبری داری؟
من زتو خواب ندارم توچرا بیداری؟
من ز پنجاه گذشتم تو ز من، بگذشتی
کودکی جای دلم جای گرفت اجباری
فکر کردم اگر این جان برودمی میرم
ماندنم مجلس ختمی است بدون زاری!
زود رفتی توکه جانی چه بگویم آخر
زندگی مجلس ختمی است، بدونت آری!

= = = = = =

به خدا صبر ندارم توچه صبری داری؟
من زتو خواب ندارم توچرا بیداری؟
من ز پنجاه گذشتم تو زِ سی، اما من
کودکی های توشددر دل من اجباری
فکر کردم اگر این جان برودمی میرم

زندگی مجلس ختمی است، بدونت آری!
زود رفتی توکه جانی چه بگویم آخر

ماندنم مجلس ختمی است بدون زاری!

موضوعات: شعر
[شنبه 1397-08-12] [ 03:33:00 ب.ظ ]