توی سفره رنگ خرما یاد گیسوی تو بود گوشه ای از سفره نانی از گل بوی تو بود شیشه ای را مادرم آورد لبریز از عسل آن عسل رنگ دو چشم زیر ابروی تو بود. سرکه ای راهم که مادر می گذارد گوشه اش ترش رویی های تو ،طعم تو وخوی تو بود!
سلام
توصیف زیبایی بود …آخرش آدم حس می کنه طرف مقابلتون چه اخلاق بدی داره که به سرکه تشبیهش کردین :)))
ولی من سرکه خانگی را تو نظرم مجسم کردم و دیدم انگار بد نگفتید بو و رنگ سرکه خانگی آدم رو مدهوش می کنه …
ممنونم از بابت حسن نیت شما!!