جوانی نامده ، با من وداع آسمانی کرد !
ندیدم من جوانی را که با من کِی جوانی کرد
شنیدم کآمد است او ، تا که بر خیزم …
نهان شد از برم آنی و آن کار نهانی کرد
چه آسان رفت و پنهان رفت و خامم کرد
سکوتم دید و خامی را ، لب خندان شبانی کرد
فلک موی سپیدم داد و خیرت باد با من گفت
جوانی را ربود از من ، ندیدم چون تبانی کرد
مرا بوسید و گفتا : رو … که ما رفتیم !
بخود تا آمدم دیدم ، قدم را هم کمانی کرد
نگه بر آینه کردم ، ببینم رمز و رازش را
نَبُد جز خطّ پیشانی که تفسیر معانی کرد
چه استادانه میدزدد فلک در خواب و بیداری
ز طرّاری خود ، هر عاقلی را هم روانی کرد
ج. نعیمی پنجشنبه ۹۷/۳/۱۰
موضوعات: موضوع
[شنبه 1397-03-12] [ 08:37:00 ق.ظ ]